کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلاق گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سه طلاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (فقه) setalāq نوعی از طلاق که در آن مرد سه بار زن خود را طلاق بدهد و هرگاه بخواهد بار دیگر با او ازدواج کند باید مرد دیگری محلل شود.
-
طلاق نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] talāqnāme سندی که در آن وقوع طلاق را مینویسند.
-
جستوجو در متن
-
اختلاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extelā' ۱. (فقه) = طلاق 〈 طلاق خُلع۲. [قدیمی] برکندن.۳. [قدیمی] گرفتن مال کسی.
-
خلع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (فقه، حقوق) xol' طلاق دادن زن با گرفتن مالی از او یا بخشیدن مهریۀ خودش.
-
عده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عدَّة] 'edde ۱. جماعت؛ شمار؛ شماره.۲. روزهای حیض.۳. (فقه، حقوق) مدتی که زن پس از فوت شوهر یا گرفتن طلاق نمیتواند مجدداً ازدواج کند.