کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طلاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] talāq ۱. (فقه، حقوق) جدا شدن زن و شوهر از یکدیگر، به وسیلۀ فسخ قید نکاح.۲. (اسم) شصتوپنجمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه؛ نساءالصغری؛ نساءالقصری.〈 طلاق بائن: [مقابلِ طلاق رجعی] (فقه، حقوق) نوعی طلاق که رجوع در آن بدون عق...
-
واژههای مشابه
-
سه طلاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (فقه) setalāq نوعی از طلاق که در آن مرد سه بار زن خود را طلاق بدهد و هرگاه بخواهد بار دیگر با او ازدواج کند باید مرد دیگری محلل شود.
-
طلاق نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] talāqnāme سندی که در آن وقوع طلاق را مینویسند.
-
واژههای همآوا
-
تلاق
فرهنگ فارسی عمید
[عربی: تلاقی] [قدیمی] talāq = تلاقی: ◻︎ عشق صورتها بسازد در فراق / نامصور سر کند وقت تلاق (مولوی: ۸۰۶).
-
جستوجو در متن
-
رجعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به رَجعَة) [عربی: رَجعیّ] (فقه، حقوق) ra(e)j'i = طلاق 〈 طلاق رجعی
-
مطلقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مطلّقَه] [قدیمی] motallaqe ویژگی زنی که شوهرش او را طلاق داده باشد؛ طلاقدادهشده.
-
هشته نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] heštenāme طلاقنامه.
-
هلش نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] helešnāme طلاقنامه.
-
اختلاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extelā' ۱. (فقه) = طلاق 〈 طلاق خُلع۲. [قدیمی] برکندن.۳. [قدیمی] گرفتن مال کسی.
-
سه طلاقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سهطلاق) [فارسی. عربی. فارسی] (فقه) setalāqe ویژگی زنی که شوهرش او را سه بار طلاق داده باشد.
-
خلع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (فقه، حقوق) xol' طلاق دادن زن با گرفتن مالی از او یا بخشیدن مهریۀ خودش.
-
هشته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] hešte ۱. فروگذاشته.۲. گذاشتهشده.۳. (اسم مصدر) طلاق.