کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طفلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طفلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] tefli ١. [عامیانه] = طفلک٢. (حاصل مصدر) کودکی؛ خردسالی.
-
جستوجو در متن
-
نوزاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) no[w]zād طفلی که تازه به دنیا آمده؛ تازهزاییدهشده.
-
پیره طفل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] piretefl ۱. پیر کمعقل که رفتارش مانند کودکان باشد.۲. طفلی که چهرۀ چروکیده مانند چهرۀ پیران داشته باشد.
-
چالیکی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به چالیک) ‹چلک، چلیک› [قدیمی] čāliki ویژگی کسی که با چالیک بازی میکند: ◻︎ طفلیست سخن گفتن، مردیست خمش کردن / تو رستم چالاکی نی کودک چالیکی (مولوی۲: ۱۰۲۳).
-
دادو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] dādu دادا؛ دادک؛ خدمتکار پیر؛ پیرغلام؛ لَلـه: ◻︎ بیرون پَر ازاین طفلی ما را بِرهان ای جان / از منت هر دادو وز غصهٴ هر دادا (مولوی: ۱۴۶۴).
-
پیرانه سر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیرانسر› piranesar ۱. سر پیری؛ زمان پیری؛ روزگار پیری.۲. (قید) در دورۀ پیری: ◻︎ برست آنکه در عهد طفلی بمرد / که پیرانهسر شرمساری نبرد (سعدی۱: ۱۱۷).
-
دادا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] dādā ۱. [عامیانه] برادر؛ داداش.۲. [قدیمی] خدمتکاری که وظیفۀ مراقبت از کودکان را بر عهده دارد؛ دایه؛ دده: ◻︎ بیرون پر ازین طفلی ما را برهان ای جان / از منت هر دادو وز محنت هر دادا (مولوی۲: ۱۴۶۴).
-
تی تی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] titi ۱. زبان کودکان؛ زبان کودکانه.۲. سخن گفتن مانند کودکان: ◻︎ بهر طفلی نو پدر تیتی کند / گرچه عقلش هندسهٴ گیتی کند (مولوی: ۳۱۵).۳. هرنوع کلوچه و مانند آن که از خمیر به شکل جانوران برای اطفال درست کنند.