کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طعنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طعنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طعنَة] ta'ne ۱. سخن کنایهآمیز که معمولاً به منظور توهین، تمسخر، و سرزنش بر زبان میآید.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] سرزنش؛ بدگویی: ◻︎ دو دوست با هم اگر یکدلند در همه حال / هزار طعنهٴ دشمن به نیمجو نخرند (ابنیمین: ۳۸۲).〈 طعنه زدن: ...
-
طعنه زن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ta'nezan طعنهزننده؛ ملامتکننده؛ سرزنشکننده: ◻︎ به جان آید از دست طعنهزنان / که خود را بیاراست همچون زنان (سعدی۱: ۱۶۹ حاشیه).
-
طعنه زنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] ta'nezanan در حال طعنه زدن و سرزنش کردن: ◻︎ با هزار انکار میرفتند راه / زیر لب طعنهزنان بر کار شاه (مولوی: ۵۱۰).
-
واژههای همآوا
-
تعنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'annot ۱. عیبجویی و سختگیری کردن.۲. خواری و مشقت کسی را خواستن.۳. آزار رسانیدن به کسی.
-
جستوجو در متن
-
تفش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تفشه، تفشل› [قدیمی] tafš طعنه؛ سرزنش.
-
متعنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mota'annet آنکه طعنه میزند؛ عیبجو.
-
بیغاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیغار، پیغاره› [قدیمی] beyqāre طعنه؛ سرزنش؛ ملامت.
-
سرزنش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) sarzaneš سرکوفت؛ طعنه؛ ملامت؛ نکوهش.
-
سرکوفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹سرکب، سراکوب، سرکوبه› [مجاز] sarkuft سرزنش؛ طعنه؛ ملامت.
-
طاعن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] tā'en طعنهزننده؛ سرزنشکننده.
-
کواژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصحفِ گواژ] ‹کواژه، گواژ› [قدیمی] kavāž ۱. طعنه؛ سرزنش.۲. شوخی؛ مزاح.
-
متل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) matal ۱. داستان کوتاه عامیانه و موزون.۲. [مجاز] سخنی که از روی شوخی و طعنه به کسی گفته میشود.
-
سرکوبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sarkube ۱. گرز؛ گرز گران.۲. (اسم مصدر) طعنه؛ سرزنش.