کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طعم رنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی طعم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bita'm بیمزه.
-
خوش طعم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] xošta'm = خوشمزه
-
جستوجو در متن
-
انغوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انگوژه، انگژه، انگژد› (زیستشناسی) 'anquze صمغ یا شیرۀ انجدان، به رنگ قهوهای و طعم تلخ که خاصیت دارویی دارد.
-
اراک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'arāk درختی گرمسیری شبیه درخت انار، با برگهای پهن و همیشهسبز، چوب سست، گلهای سفید یا سرخ، و میوهای خوشهای به رنگ سرخ یا بنفش با طعم تلخ؛ درخت مسواک.
-
انزروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انجروت، عنزروت› (زیستشناسی) 'anzarut از صمغهای سقزی به رنگ سرخ، زرد، یا سفید با طعم تلخ که از برخی درختان و درختچهها به دست میآید و در معالجۀ بیماریهای درد مفاصل، عرقالنسا، و کرم معده مفید است؛ کنجده؛ کنجیده؛ بارزد؛ بیرزد؛ بیرزه؛ بری...
-
تند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tond ۱. [مقابلِ کُند] توٲم با شتاب؛ سریع.۲. شدید؛ قوی: آفتاب تند.۳. دارای سرازیری بسیار.۴. [مجاز] دارای رنگ چشمگیر: قرمز تند.۵. [مجاز] زشت؛ ناخوشایند: ◻︎ فرخزاد بفزود گفتار تند / دل مردم پرخِرد کرد کند (فردوسی: ۸/۶۴).۶. [مجاز] خشمگین.۷. دارای ...
-
دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dam ۱. نفَس.۲. (بن مضارعِ دمیدن) = دمیدن۳. هوا.۴. (زیستشناسی) هوایی که در حال تنفس از بینی و دهان به ریه داخل میشود.۵. بخار.۶. هوای خفه؛ هوای سنگین که قابل تنفس نباشد: این مستراح دم دارد.۷. آه.۸. بانگ و آواز.۹. [مجاز] لحظه؛ هنگام؛ وقت.۱۰. لب ...