کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tarh ۱. (نقاشی) تصویر بدون رنگ.۲. (ادبی) خلاصۀ حوادث یک داستان.۳. (اسم مصدر) مطرح کردن؛ پیشنهاد کردن؛ ارائه کردن.۴. (اسم مصدر) پیریزی کردن؛ بنا نهادن.۵. نقشه.۶. مطلب.۷. (سیاسی) قانونی که برای مطالعه و تصویب تهیه میشود.۸. (اسم مصدر) [قد...
-
واژههای مشابه
-
طرح بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [مجاز] tarhbandi نقشهکشی.
-
طرح ریزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] tarhrizi نقشهکشی؛ برنامهریزی.
-
طرح کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] tarhke(a)š ۱. نقاش؛ نقشهکش.۲. (صفت) [قدیمی] مغلوب؛ زبون.
-
واژههای همآوا
-
تره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: tarak] (زیستشناسی) tare گیاهی دوساله با برگهای دراز و تاخورده. فاقد ساقه است و جزء سبزیهای خوردنی بهصورت خام مصرف میشود. در پختن خوراکهای سبزیدار نیز به کار میرود. ویتامین B و C و آهن دارد. ملین است و دستگاه هاضمه را تقویت میک...
-
ترح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ فرح] [قدیمی] tarah اندوه؛ حزن.
-
طره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طرّة] torre ۱. دستۀ موی تابیده در کنار پیشانی.۲. [قدیمی] ریشۀ دستار.۳. [قدیمی] حاشیه و کنارۀ جامه.۴. [قدیمی، مجاز] کنارۀ چیزی.
-
جستوجو در متن
-
مطرح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مطارح] matrah ۱. طرحشده؛ موردبحثقرارگرفته.۲. (اسم) [قدیمی] محل طرح کردن؛ محل انداختن؛ جای افکندن.
-
پروژه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: projet] po(e)rože طرح و نقشهای که برای انجام یک کار در نظر گرفته میشود.
-
پرتره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: portrait] (هنر) port[e]re در نقاشی، طرح صورت انسان؛ تکچهره؛ نقاشی صورت.
-
شالوده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شالده› šālude ۱. بنیاد؛ پی دیوار.۲. طرح و نقشه.
-
خیابان بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xiyābānbandi طرحریزی برای ساختن خیابان در باغ یا شهر؛ خیابانکشی.