کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرب شکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرب شکار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] tarabšekār آنچه طرب بیاورد؛ آنچه ایجاد شادی و طرب کند: ◻︎ آن جام طربشکار بر دستم نه / وآن ساغر چون نگار بر دستم نه (حافظ: ۱۱۱۱).
-
واژههای مشابه
-
طرب آباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] tarab[']ābād جایگاه طرب و شادی.
-
طرب آرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹طربآرای› [قدیمی] tarab[']ārā آرایندۀ مجلس طرب و شادی؛ گرمکنندۀ مجلس بزم.
-
طرب آشیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] tarāb[']āšiyān آشیانۀ طرب؛ مکان طرب و شادی.
-
طرب افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹طربافزای، طربفزای› tarab[']afzā آنچه شادی و طرب را بیفزاید؛ افزایندۀ طرب.
-
طرب انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] tarb[']angiz ۱. آنچه موجب طرب و شادی گردد: ◻︎ بهار و گل طربانگیز گشت و توبهشکن / بهشادی رخ گل بیخ غم ز دل برکن (حافظ: ۱۰۲۰).۲. (اسم) (موسیقی) گوشهای در دستگاه ماهور.۳. (اسم) (موسیقی) سازی زهی که با کمان نواخته میشود...
-
طرب خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] tarabxāne طربسرای؛ جای شادی و طرب؛ محل عیشوعشرت.
-
طرب خیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] tarabxiz طربانگیز؛ جایی که طرب آورد.
-
طرب رود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (موسیقی) [قدیمی] tarabrud نوعی ساز زهی دارای شش تار.
-
طرب سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹طربسرای› [قدیمی] tarabsarā طربخانه؛ محل عیشوعشرت.
-
طرب نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] tarabnāme نامهای که حکایت از شادی و طرب کند؛ نامهای که خواندنش شادی و طرب بیاورد.