کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طراح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طراح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] tarrāh ۱. طرحکننده؛ نقشهکش.۲. (نقاشی) نقاش.
-
واژههای همآوا
-
ترعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ترعَة، جمع: تُرَع] tor'e ۱. (جغرافیا) نهر بزرگ و عمیق که بین دو دریا ساخته شود که از آن با کشتی عبور کنند؛ تنگه؛ کانال.۲. [قدیمی] در؛ باب.۳. [قدیمی] باغچه.۳. [قدیمی] دهانۀ جوی یا استخر.
-
جستوجو در متن
-
دکوراتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: décorateur] dekorātor ۱. (سینما، تئاتر) طراح صحنه.۲. طراح تزئینات.
-
گزارا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] gozārā گزارنده؛ طرحکننده؛ طراح: ◻︎ گزارای نقش گزارشپذیر / که نقش از گزارش ندارد گزیر (نظامی۵: ۷۸۳).
-
گزارشگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gozārešgar ۱. گزارشدهنده.۲. مورخ.۳. [قدیمی] تعبیرکنندۀ خواب.۴. [قدیمی] طرحکننده؛ طراح.