کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبق پوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طبق کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] tabaqke(a)š کسی که بار در طبق میگذارد و بر روی سر از جایی به جای دیگر میبرد.
-
جستوجو در متن
-
پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) puš = بوش۲buš
-
پوش پر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pušpar = پَر
-
سایه پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sāyepuš = سایهبان
-
تن پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tanpuš آنچه تن را بپوشاند؛ جامه؛ لباس.
-
خوش پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xošpuš ویژگی کسی که لباس خوب و خوشدوخت میپوشد.
-
پوش
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پوشیدن) puš ۱. = پوشیدن۲. پوشاننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جُرمپوش، خطاپوش.۳. پوشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آهنپوش، سبزپوش، سفیدپوش، سیاهپوش.۴. (اسم) [قدیمی] پوشش؛ پوشاک؛ جامه.۵. (اسم) [قدیمی] چادر بزرگ؛ خرگاه؛ سراپرده؛ پرده.۶. (اسم)...
-
آهن پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āhanpuš کسی که جوشن یا خفتان آهنین بر تن کرده؛ آهنپوشیده.
-
گناه پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گنهپوش› [قدیمی، مجاز] gonāhpuš آنکه گناه دیگران را نادیده بگیرد.
-
خرقه پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] xerqepuš ۱. گدا.۲. [مجاز] صوفی؛ درویش.
-
جوشن پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] jo[w]šanpuš مرد جنگی که جوشن پوشیده باشد.
-
عیب پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'eybpuš آنکه عیب و خطاهای دیگران را نادیده میگیرد.
-
فنک پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] fanakpuš آنکه پوششی از پوست فنک بر تن دارد.
-
زین پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) zinpuš پوشاکی که بر روی زین اسب بکشند.