کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طبّ] (پزشکی) teb[b] علمی که دربارۀ انواع بیماریها و طریق معالجۀ آنها بحث میکند؛ پزشکی.〈 طب روحانی: (پزشکی) [قدیمی] علم به حالات قلب و علاج آفات آن و چگونگی حفظ اعتدال جسمانی و روحانی.〈 طب سوزنی: (پزشکی) از روشهای طب سنتی ک...
-
واژههای همآوا
-
تب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تپ› (پزشکی) tab حالت زیاد شدن حرارت بدن که گاهی با برخی تغییرات موضعی و امراض دیگر همراه است.〈 تب آوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] مبتلا شدن به تب.〈 تب خرگوشی: (پزشکی) = تولارمی〈 تب دق: (پزشکی) = سلّ〈 تب راجعه: (پزشکی) بیماری عف...
-
جستوجو در متن
-
گش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (طب قدیم) go(a)š هریک از چهار خلط بدن.〈 گش زرد: (طب قدیم) صفرا.〈 گش سفید: (طب قدیم) بلغم.〈 گش سرخ: (طب قدیم) خون.〈 گش سیاه: (طب قدیم) سودا.
-
علم الابدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [منسوخ] 'elmol'abdān علم طب.
-
مثرد یطوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از لاتینی، مٲخوذ از فارسی: مهرداد (از قوم پارت)] [قدیمی] masraditus دارو یا معجونی که در طب قدیم به کار میرفته.
-
کرم دانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kermdāne دانهای سیاهرنگ که در طب به کار میرود؛ نوعی مازریون.
-
خارمهک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xārmahak گیاهی که در زمینهای سنگلاخ میروید و در طب سنتی از آن برای شکستهبندی استفاده میکردند.
-
فرح بخش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] farahbaxš ۱. = فرحانگیز۲. (طب قدیم) = مفرّح
-
سمیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] somayrā گیاهی شبیه کاسنی که در طب به کار میرود.
-
سودا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سوداء] so[w]dā ۱. (طب قدیم) از اخلاط چهارگانۀ بدن.۲. (طب قدیم) مرض مالیخولیا؛ فساد فکر؛ خیالبافی.۳. [قدیمی، مجاز] عشق.۴. (طب قدیم) جنون.۵. [قدیمی، مجاز] هوا و هوس: ◻︎ روزی تر و خشک من بسوزد / آتش که به زیر دیگ سوداست (سعدی۲: ۳۲۹).
-
بتائین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [betaine] (پزشکی) betā'in مادهای که از ملاس چغندر قند گرفته میشود و در طب برای معالجۀ بعضی بیماریهای کبدی به کار میرود.
-
بسباسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بسباسَة] ‹بزباز، بزبازه› [قدیمی] basbāse قشر دوم جوز بویا که در طب قدیم کاربرد دارویی داشته؛ پوست جوز بویا.
-
ژالکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] žālke گیاهی خودرو با برگهایی شبیه پنجۀ زاغ که در طب قدیم به کار میرفت.