کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طالب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طالب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: طُلاّب و طَلَبَة] tāleb ۱. طلبکننده؛ جوینده؛ خواهنده؛ خواهان.۲. محصل؛ دانشآموز.
-
جستوجو در متن
-
طلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ طالب] tollāb = طالب
-
طلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] telb طالب؛ خواستار.
-
آوازجو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آوازهجو› 'āvāzju طالب شهرت؛ شهرتطلب.
-
قدرت طلبی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qodrattalabi طالب قدرت بودن؛ سلطهجویی.
-
مرتضوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مرتضی، لقب علیبن ابیطالب) [عربی: مرتضویّ] mortazavi از اولاد علیبن ابیطالب.
-
قاسطین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قاسط] [قدیمی] qāsetin طرفداران معاویه در مقابل علیبن ابیطالب.
-
مستنبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostambeh ۱. آنکه آگاهی میدهد؛ آگاهکننده.۲. طالب آگاهی.
-
ناصبی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ناصب، اسم) [عربی: ناصبیّ] nāsebi فرقهای که دشمن علیبن ابیطالب بودهاند.
-
طلبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طلبَة، جمعِ طالب] talabe ۱. = طالب۲. دانشجوی علوم قدیمه.
-
جهان جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹جهانجوی› [قدیمی] jahānju ۱. جوینده و طالب جهان.۲. [مجاز] پادشاه بزرگ و کشورگشا.
-
علوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به علی) [عربی: علویّ، جمع عَلَویّون] 'alavi ۱. از نسل یا اولاد علیبن ابیطالب؛ سیّد.۲. شیعه.
-
رایج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: رائج] rāyej ۱. روان؛ روا.۲. (اسم) پول یا کالایی که طالب و خریدار داشته باشد.
-
امامیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: امامیَّة] 'emāmiy[y]e ۱. مسلمانانی که معتقد به امامت و جانشینی بلافصل علیبن ابیطالب میباشند؛ شیعه.۲. اثناعشریه.