کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاق طاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
طاقچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی، مصغرِ طاق] tāqče فرورفتگی در دیوار برای گذاشتن اشیا؛ طاق.
-
خیری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xiri ۱. صفه؛ ایوان.۲. طاق؛ رواق.
-
طاقدیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] tāqdis ۱. (زمینشناسی) چینخوردگیهای طاقمانند زمین.۲. طاقمانند؛ بهشکل طاق.۳. [قدیمی] ایوان.
-
وتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَوْتار] [قدیمی] va(e)tr ۱. فرد؛ طاق؛ تنها.۲. (فقه) نمازی که فقط یک رکعت دارد.
-
جفته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jofte =جفتک: ◻︎ جفت و طاق سپهر درشکند / جفتهای کآن تکاور اندازد (خاقانی: ۱۲۶).
-
کمرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گمرا› [قدیمی] kamrā ۱. اتاقی برای نگهداری چهارپایان.۲. طاق؛ گنبد.۳. دیوار بلند.۴. کمربند.
-
خوازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xāze نوعی چوببست برای چراغانی و آذینبندی؛ طاق نصرت: ◻︎ منظر او بلند چون خوازه / هریکی زو به زینتی تازه (عنصری: ۳۶۹).
-
خوش سرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خوشسرای› [قدیمی] xošso(a)rā = خوشآواز: ◻︎ نگه داشت بر طاق بستانسَرای / یکی نامور بلبل خوشسرای (سعدی۱: ۱۵۶).
-
چفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čaft ۱. چوببندی زیر درخت؛ چوببستی که شاخههای تاک، کدو، و امثال آنها را روی آن میخوابانند؛ دارمو؛ جفت.۲. ‹چفته› سقف خمیده و طاقمانند؛ سقف گنبدی؛ طاق.
-
ضربی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ضرب) [عربی. فارسی] zarbi ۱. ویژگی نوعی طاق یا سقف محدب که با آجر ساخته میشود.۲. (موسیقی) ویژگی اثر موسیقایی موزون.
-
محراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: محاریب] mehrāb ۱. جای ایستادن پیشنماز؛ طاق مسجد که در سمت قبله است؛ قبله.۲. [قدیمی] بالای خانه.۳. [قدیمی] صدر مجلس.۴. [قدیمی] جایگاه شیر.
-
والاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vālād ۱. سقف و پوشش خانه.۲. هر یک از ردیفهای دیوار گِلی.۳. قالب چوبی گنبد و طاق.۴. [مجاز] پایه و اساس؛ بنیان.
-
مشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] maššā' = حکمت 〈 حکمت مشاء: ◻︎ از یکیسو نهاده تا سر سقف / از یکیگوشه چیده تا دَمِ طاق ـ ... ـ سِفرها از مباحثِ مشاء / جِلدها از دقایق اشراق (قاآنی: ۴۹۹).
-
هرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] harrā گلولهها و میخهای طلا و نقره که در زین و برگ اسب به کار ببرند: ◻︎ از بهر جنیبتان بالا / نی طوق آید ز من نه هرا (خاقانی۱: ۲۷)، ◻︎ ز حدّ بیستون تا طاق گرا / جنیبتها روان با طوق و هرا (نظامی۲: ۳۰۲).
-
خرپشته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xarpošte ۱. اتاق کوچکی در پشتبام که آن را به راهپله متصل میکند.۲. پشتۀ بزرگ؛ تپه.۳. [قدیمی] طاق: ◻︎ ز خرپشتهٴ آسمان برگذشت / زمین و زمان را ورق درنَوشت (نظامی۵: ۷۵۱).۴. [قدیمی] خیمه.۵. [قدیمی] نوعی جوشن: ◻︎ بٲسش، چو نسج عنکبوت کُند روی / جوش...