کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاق خرپشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شش طاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم)[فارسی. معرب] (ریاضی) [قدیمی] šeštāq خیمۀ بزرگ ششگوشه؛ نوعی خیمه؛ سراپرده؛ ششخان: ◻︎ فلان ششطاق دیبا را برون بر / بزن با طاق این ایوان برابر (نظامی۲: ۲۵۷).
-
طاق باز
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [معرب. فارسی] ‹طاقواز› [عامیانه] tāqbāz بهپشتخوابیده.〈 طاقباز افتادن: [مجاز] = 〈 طاقباز خوابیدن〈 طاقباز خفتن: [مجاز] = 〈 طاقباز خوابیدن〈 طاقباز خوابیدن: برپشت خوابیدن؛ برپشت روی زمین دراز کشیدن.
-
طاق نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] tāqna(e,o)mā نمای دیوار که به شکل طاق ساخته شود.
-
جستوجو در متن
-
خرپشته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xarpošte ۱. اتاق کوچکی در پشتبام که آن را به راهپله متصل میکند.۲. پشتۀ بزرگ؛ تپه.۳. [قدیمی] طاق: ◻︎ ز خرپشتهٴ آسمان برگذشت / زمین و زمان را ورق درنَوشت (نظامی۵: ۷۵۱).۴. [قدیمی] خیمه.۵. [قدیمی] نوعی جوشن: ◻︎ بٲسش، چو نسج عنکبوت کُند روی / جوش...