کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاس و مهره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کله طاس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kalletās کسی که سرش مو ندارد.
-
طاس باز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [معرب. فارسی] [قدیمی] tāsbāz ۱. بازیکننده با طاس؛ آنکه با طاس قمار میکند.۲. [مجاز] حقهباز.۳. شعبدهباز.
-
طاس بازی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) [معرب. فارسی] tāsbāzi ۱. [مجاز] حقهبازی.۲. شعبدهبازی.۳. عمل طاسباز.
-
طاس بین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [معرب. فارسی] tāsbin ۱. کسی که در طاس فال میبیند.۲. آنکه بهوسیلۀ طاس جادوگری میکند.
-
جستوجو در متن
-
نرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nard ۱. نوعی بازی که ابزار آن شبیه شطرنج و مرکب از تخته و ۳۰ مهره (۱۵ مهرۀ سفید و ۱۵ مهرۀ سیاه) و دو طاس میباشد؛ تختهنرد.۲. [قدیمی] تنۀ درخت؛ ساقۀ درخت: ◻︎ ز خاکی که خون سیاوش بخورد / به ابر اندرآمد یکی سبزنرد (فردوسی: ۲/۳۷۵)، ◻︎ مردم اندر خو...