کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضَرُّهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ذره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) [عربی: ذرَّة، جمع: ذَرّات] zarre ۱. مقدار اندک از چیزی.۲. (اسم، فاعلی) هریک از اجسام ریزۀ پراکنده در هوا که در شعاع آفتاب دیده میشود.
-
زره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: zreh] zereh پوشش جنگی با آستین کوتاه که از حلقههای ریز فولادی بافته میشده و در قدیم هنگام جنگ روی لباسهای دیگر به تن میکردهاند.〈 زره داوودی: [قدیمی] زره منسوب به داوود نبی؛۱. زره که حضرت داوود میبافته.۲. زره سخت و محکم.