کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضلالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضلالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ضلالة] zalālat ۱. گمراه شدن؛ گمراهی. ٢. اشتباه؛ خطا.
-
واژههای همآوا
-
ذلالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ذلالة] zalālat ذلیل شدن؛ خوار شدن؛ خواری.
-
جستوجو در متن
-
غی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غیّ] [قدیمی] qay[y] ۱. گمراه شدن؛ گمراهی؛ ضلالت.۲. نومیدی.۳. هلاک؛ نابودی.
-
تضلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tazlil ۱. گمراه ساختن: ◻︎ اگر نه امرش، نامی نبود از معروف / اگر نه نهیش، بودند خلق در تضلیل (ایرجمیرزا: ۳۵).۲. به ضلالت و گمراهی نسبت دادن.
-
فتنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فتنَة، جمع: فِتَن] fetne ۱. فساد؛ تباهی.۲. شورش.۳. آشوب؛ شلوغی.۴. (صفت) [قدیمی، مجاز] مفتون؛ عاشق: ◻︎ فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر / قامت است آن یا قیامت، عنبر است آن یا عبیر (سعدی۲: ۴۵۷).۵. (صفت) فتنهجو؛ آشوبگر: ◻︎ چشمان ...