کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضعف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضعف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] za'f سست شدن؛ ناتوان شدن؛ سستی؛ ناتوانی.〈 ضعف اعصاب: وضع غیر عادی اعصاب که سبب خستگی و فرسودگی و بیحالی و تحریکپذیری میشود؛ بیماری عصبی؛ نوراستنی.〈 ضعف تٲلیف: (ادبی) پسوپیش بودن و تلفیق کلمات برخلاف دستور زبان.
-
ضعف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] ze'f دوچندان؛ دوبرابر؛ دوبرابر چیزی یا بیشتر.
-
جستوجو در متن
-
اضعاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ضِعف] 'az'āf = ضِعف
-
بی حالی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] bihāli ضعف؛ سستی.
-
فتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] fat[a]r فتور؛ ضعف؛ سستی.
-
ناتوانایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] nātavānāy(')i ضعف و سستی؛ کمزوری.
-
ناتوانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) nātavāni بیزوری؛ ضعف؛ رنجوری.
-
ناقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] nāqeh بیماری که تازه بهبود یافته و هنوز ضعف دارد.
-
خور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] xavar ضعف؛ سستی؛ ناتوانی.
-
دل ریسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] delrise ضعف و سستی بهسبب گرسنگی و بیحالی.
-
عمش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (پزشکی) [قدیمی] 'amaš ضعف بینایی با ریزش اشک چشم.
-
زردنبو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] zardambu زردچهره؛ کسی که چهرهاش به علت بیماری یا ضعف زرد باشد.
-
نقاهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نقاهة] (پزشکی) neqāhat حالت ضعف و ناتوانی پس از برخاستن از بیماری.
-
هواسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] havāsidan خشکیدن و بیرنگ شدن لب از ضعف یا از ترس.