کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضروری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضروری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ضرورة) [عربی: ضروریّ] zaruri ۱. واجب؛ لازم.۲. آنچه مورد لزوم و احتیاج باشد.۳. کاری که انسان ناگزیر از انجام دادن آن باشد.
-
جستوجو در متن
-
نابایست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نابایسته› [قدیمی] nābāyest ۱. نامناسب.۲. آنچه لازم و ضروری نباشد؛ غیر ضروری.
-
نابایا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nābāyā غیر ضروری.
-
مایلزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] māyalzam آنچه لازم باشد؛ ضروری.
-
ممتنع الوجود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ ممکنالوجود] (فلسفه) momtane'olvojud آنکه عدمش ضروری است.
-
وایا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹وایه، بایا› [قدیمی] vāyā بایسته؛ ضروری.
-
بایا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bāyā چیزی که مورد احتیاج باشد؛ ضروری؛ واجب؛ لازم.
-
بایستگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] bāyestegi ضرورت؛ ضروری و لازم و مورد حاجت بودن.
-
ممکن الوجود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابل واجبالوجود] (فلسفه) momkenolvojud آنکه نه وجودش ضروری باشد و نه عدمش؛ مخلوق.
-
دربای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دروای› [قدیمی] darbāy ۱. ضروری؛ مورد حاجت.۲. سزاوار.
-
آویتامینوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: avitaminose] (پزشکی) 'āvitāminoz اختلالی که بهواسطۀ کمبود ویتامینهای ضروری در بدن انسان بروز میکند.
-
دربایست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دروایست› [قدیمی] darbāyest ۱. ضروری؛ مورد حاجت.۲. (اسم) حاجت.
-
اهم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'aham[m] ۱. مهمتر؛ اهمیتدارتر.۲. کار سختتر و ضروریتر.
-
کوپن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: coupon] kopo(e)n ورقهای مخصوص برای دریافت بعضی از اجناس ضروری و مواد غذایی که توسط دولت در بین مردم توزیع میشود؛ کالابرگ.