کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضایع شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) lehidan ۱. له شدن؛ کوبیده شدن.۲. ضایع شدن میوه.
-
ضیاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zayā' ۱. ضایع شدن؛ تلف شدن؛ تباه شدن.۲. ضایعه.۳. مرگ؛ نابودی.
-
هدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] hadar باطل؛ ضایع و بربادرفته.〈 هدر دادن: (مصدر متعدی) از بین بردن؛ ضایع کردن.〈 هدر رفتن: (مصدر لازم) از بین رفتن؛ ضایع شدن.
-
اضاعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اضاعَة] ‹اضاعت› [قدیمی] 'ezā'e ۱. ضایع کردن؛ تلف کردن؛ تباه ساختن.۲. ناچیز کردن.۳. بسیار شدن ضیاع کسی؛ بسیار شدن آب و زمین کسی.
-
سوزاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹سوزانیدن› suzāndan ۱. چیزی را آتش زدن یا در آتش انداختن که بسوزد؛ آتش زدن در چیزی.۲. با حرارت زیاد سبب آسیب یا آزار شدن.۳. [مجاز] اثر گذاشتن؛ تٲثیر گذاشتن.۴. [مجاز] تباه کردن؛ ضایع ساختن.
-
باد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vāt] bād ۱. (هواشناسی) هوای متحرک؛ حرکت شدید یا ضعیف هوا که در اثر اختلاف درجۀ حرارت و به هم خوردن تساوی وزن مخصوص در نقاط مختلف کرۀ زمین به وجود میآید.۲. ‹واد› ورم، آماس، و برآمدگی در بدن یا چیز دیگر.۳. [مجاز] غرور؛ نخوت؛ خودبینی.&la...
-
پیوند
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پیوستن) [پهلوی: patwand] ‹پدوند› peyvand ۱. = پیوستن۲. (اسم مصدر) اتصال؛ پیوستگی؛ همبستگی.۳. (اسم مصدر) ازدواج؛ وصلت: پیوندتان مبارک باد.۴. (اسم مصدر) (زیستشناسی) اتصال جوانه یا شاخۀ درختی به شاخه یا ساقۀ درخت دیگر که از همان نوع یا شبیه ...