کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صُفْرٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] safar ۱. ماه دوم از سال قمری، پس از محرم و پیش از ربیعالاول.۲. (پزشکی) [قدیمی] = یرقان۳. [قدیمی] گرسنگی.
-
صفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sefr ۱. (ریاضی) عددی به شکل «۰ یا . » که با قرار دادن آن در طرف راست عددی، آن را دهبرابر میکند.۲. (صفت) [مجاز] نو؛ کارنکرده: ماشین صفر.۳. (نجوم) [قدیمی] = حَمَل
-
صفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] so(e)fr (شیمی) [قدیمی]۱. زر؛ طلا.۲. مس.۳. روی.
-
واژههای همآوا
-
سفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَسفار] [قدیمی] safar ۱. رفتن از شهری به شهر دیگر؛ قطع مسافت.۲. (اسم) بقیۀ سفیدی روز پس از غروب آفتاب.
-
سفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَسفار] sefr ۱. کتاب بزرگ؛ کتاب: ◻︎ از یکیسو نهاده تا سر سقف / از یکیگوشه چیده تا دَمِ طاق ـ ... ـ سِفرها از مباحثِ مشاء / جِلدها از دقایق اشراق (قاآنی: ۴۹۹).۲. جزئی از اجزای تورات؛ هریک از پنجکتاب اول عهد قدیم (تورات) شامل سفر ...
-
صفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] safar ۱. ماه دوم از سال قمری، پس از محرم و پیش از ربیعالاول.۲. (پزشکی) [قدیمی] = یرقان۳. [قدیمی] گرسنگی.
-
صفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sefr ۱. (ریاضی) عددی به شکل «۰ یا . » که با قرار دادن آن در طرف راست عددی، آن را دهبرابر میکند.۲. (صفت) [مجاز] نو؛ کارنکرده: ماشین صفر.۳. (نجوم) [قدیمی] = حَمَل
-
صفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] so(e)fr (شیمی) [قدیمی]۱. زر؛ طلا.۲. مس.۳. روی.
-
جستوجو در متن
-
ربیع الاول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ربیعُالاول] rabi'ol'avval ماه سوم سال قمری، پس از صَفَر.
-
شله زرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šol[l]ezard خوراکی که از برنج، آب، شکر، گلاب، و زعفران تهیه میشود. Δ بیشتر بهصورت نذری و در ایام سوگواری (عاشورا، اربعین و بیستوهشتم صفر) میپزند و میان مردم بخش میکنند.
-
مثبت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mosbat ۱. [مقابلِ منفی] نشاندهندۀ وجود چیزی.۲. نشاندهندۀ قبولی؛ حاکی از پذیرفتن یا پسندیدن چیزی.۳. خوب؛ سودمند؛ خوشایند.۴. ویژگی عددی که از صفر بزرگتر باشد.۵. (اسم) (ریاضی) عددی که دارای نشانۀ«+» باشد.۶. [قدیمی] ثبتشده؛ نوشتهشده.
-
بر
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [پهلوی: apar] bar ۱. برای بیان قرار گرفتن چیزی روی چیز دیگر به کار میرود؛ بالایِ؛ رویِ: شکر را بر ترازو گذاشت.۲. در برابرِ؛ در مقابلِ: سه بر صفر باختند.۳. نسبت به؛ برای: بر من گریست.۴. لازم بودن کاری را میرساند؛ برعهدۀ: بر شماست که مبار...
-
جیوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ژیوه› (شیمی) jive عنصری نقرهایرنگ که در حرارت متعارفی مایع میشود و در ۴۰ درجه زیر صفر منجمد میگردد. در ساختن بارومتر و برای جیوه دادن آیینه بهکار میرود. از مادۀ معدنی سرخرنگی به نام شنجرف بهدست میآید. هرگاه شنجرف را حرارت بدهند جیوه ب...