کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صَدٌّ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sat] ‹سد› (ریاضی) sad عدد ۱۰۰؛ دهدهتا. Δ اصل این کلمه با سین است، زیرا در کلمات فارسی صاد نیست.
-
صد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صدّ] [قدیمی] sad[d] ۱. برگرداندن.۲. منع کردن.۳. بازداشت.
-
پنج صد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: panĵsat] [قدیمی] panjsad پانصد.
-
هشت صد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: haštsat] (ریاضی) haštsad هشت بار صد؛ عدد «۸۰۰».
-
هفت صد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: haftsat] (ریاضی) haftsad هفت بار صد؛ عدد «۷۰۰».
-
واژههای همآوا
-
سد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sad صد؛ عدد صد.
-
سد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سدّ] sad[d] ۱. دیواری ضخیم که از سنگ و سیمان یا آجر و آهک یا چوب و آهن برای بالا آمدن سطح آب و آبیاری زمینهای اطراف یا جلوگیری از سیل، در جلو آب میسازند.۲. [عربی: سَدّ، جمع: اَسداد] بند؛ حائل میان دو چیز.۳. (اسم مصدر) بستن؛ بند کردن.۴....
-
صد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sat] ‹سد› (ریاضی) sad عدد ۱۰۰؛ دهدهتا. Δ اصل این کلمه با سین است، زیرا در کلمات فارسی صاد نیست.
-
صد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صدّ] [قدیمی] sad[d] ۱. برگرداندن.۲. منع کردن.۳. بازداشت.
-
جستوجو در متن
-
سد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sad صد؛ عدد صد.
-
آبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] 'ābi = بِه۱: ◻︎ گر تو صد سیب و صد آبی بشمری / صد نماند یک شود چون بفشری (مولوی: ۶۲).
-
مائه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مائة، جمع: مِئات و مئون] [قدیمی] me'a ۱. صد.۲. سده.
-
سیصد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ریاضی) sisad سهصد، عدد ۳۰۰.