کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صوفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صوفی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) [عربی: صوفیّ] (تصوف) sufi پیرو طریقۀ تصوف: ◻︎ دل از عیب صافی و صوفی به نام / به درویشی اندر دلی شادکام (فردوسی: ۵/۵۴۱).
-
واژههای مشابه
-
صوفی وش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sufivaš صوفیمانند؛ شبیه صوفی.
-
جستوجو در متن
-
متصوف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَصوّف] mote(a)savvef ۱. کسی که اظهار تصوف و درویشی میکند.۲. صوفی.
-
خرقه پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] xerqepuš ۱. گدا.۲. [مجاز] صوفی؛ درویش.
-
پشمینه پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) pašminepuš ۱. کسی که جامۀ پشمی بر تن کند.۲. صوفی.
-
مرقع پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] moraqqa'puš ۱. کسی که مرقع بر تن میکند.۲. [مجاز] درویش؛ صوفی.
-
صاحب دلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sāhebdalq ۱. ژندهپوش.۲. صوفیای که خرقه بر تن کند.
-
صوفیگری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sufigari [عربی. فارسی]۱. صوفی بودن.۲. (اسم) تصوف.
-
قنق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹قونوق› [قدیمی] qonoq مهمان: ◻︎ صوفیای میگشت در دور افق / تا شبی در خانقاهی شد قنق (مولوی: ۲۰۰).
-
جامه چاک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] jāmečāk ۱. کسی که جامۀ دریده بر تن دارد.۲. [مجاز] صوفیای که هنگام سماع بیخود شود و جامۀ خود را چاک دهد.
-
خلسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خُلسَة] xalse ۱. حالتی بین خواب و بیداری که بر اثر فضایی خوشایند ایجاد میشود.۲. (تصوف) حالت بین خوابوبیداری شخص عارف و صوفی.
-
درویش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: driyoš] darviš ۱. صوفی.۲. [مجاز] کسی که به اندکمایه از مال دنیا قناعت میکند.۳. [قدیمی، مجاز] تهیدست؛ بینوا؛ فقیر.
-
ابن الوقت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ebnolvaqt ۱. کسی که به مقتضای وقت و زمان کار میکند و وقت را غنیمت میشمارد؛ فرصتطلب.۲. (تصوف) ویژگی صوفیای که به زمان حال و گذشته توجه نمیکند و تنها به واردات غیبی توجه دارد و به ذکر حق میپردازد: ◻︎ صوفی ابنالوقت باشد ای رفیق ...