کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صورت آفریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صورت ساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی، اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] suratsāz ۱. سازندۀ صورت؛ صورتگر.۲. مصور؛ نقاش.
-
صورت سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] suratsāzi ۱. [مجاز] ظاهرسازی؛ تزویر؛ حیلهگری.۲. [قدیمی] نقاشی؛ صورتگری.۳. [قدیمی] ساختن تصویر کسی یا چیزی.
-
صورت مجلس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] suratmajles = صورتجلسه
-
صورت ناپذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] suratnāpazir انجامنشدنی؛ غیرممکن؛ ناشدنی.
-
صورت نگار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] suratnegār = نقاش
-
جستوجو در متن
-
آفرین
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) [پهلوی: āfrin] 'āfarin ۱. در برابر کار خوب کسی به او میگویند، فری؛ زه؛ زهی؛ خه؛ خهی؛ احسنت؛ بارکالله: ◻︎ بر آن «آفرین» کآفرین آفرید / مکان و زمان و زمین آفرید (فردوسی: ۶/۲۴۱).۲. (ادبی) [مجاز] شعری که در آن دیگری را ستایش کرده باشند؛ ...
-
آفرید
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ آفریدن) 'āfarid ۱. = آفریدن۲. آفریده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بهآفرید، دادآفرید، گردآفرید، ماهآفرید.
-
تکوین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] takvin بهوجود آوردن؛ هستی دادن؛ آفریدن؛ احداث کردن.
-
ایجاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ijād ۱. آفریدن؛ هست کردن.۲. بهوجود آوردن.
-
آفریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: āfritan] 'āfaridan از نیستی به هستی آوردن؛ خلق کردن؛ بهوجود آوردن.
-
صنع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] son' ۱. آفرینش؛ آفریدن.۲. (اسم) [قدیمی] عمل؛ کار.۳. [قدیمی] نیکی کردن؛ احسان.
-
آفرینش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹آفرش› 'āfarineš ۱. عمل آفریدن؛ خلقت.۲. کار و اثری که از نتیجۀ این عمل به وجود میآید.۳. قضاوقدر؛ تقدیر.۴. چگونگی خلقت.
-
خلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] xalq ۱. بهوجود آوردن؛ آفریدن؛ آفرینش.۲. (اسم) [مجاز] مردم یک کشور: خلق چین.۳. (اسم) [مجاز] مردم؛ مردمان.۴. (تصوف، فلسفه) جهان مادی.
-
انبودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] 'ambudan ۱. چیدن.۲. چیدن گل.۳. بالای هم چیدن؛ روی هم گذاشتن؛ انباشتن.۴. فراهم آوردن.۵. [مجاز] آفریدن؛ آفرینش: ◻︎ بودنت در خاک باشد یافتی / همچنان کز خاک بود انبودنت (رودکی: ۵۲۱).
-
انشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: انشاء] 'enšā ۱. هر نوع نوشتۀ ادبی.۲. (اسم مصدر) آموزش نویسندگی.۳. نویسندگی.۴. (اسم مصدر) آفریدن؛ پدید آوردن.۵. (اسم مصدر) [قدیمی] منصب منشیگری و نویسندگی شامل نوشتن نامهها و فرمانها.