کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صنع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صنع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] son' ۱. آفرینش؛ آفریدن.۲. (اسم) [قدیمی] عمل؛ کار.۳. [قدیمی] نیکی کردن؛ احسان.
-
واژههای همآوا
-
ثنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: ثناء] sanā ۱. مدح؛ ستایش.۲. دعا.۳. درود.۴. [قدیمی] سپاس.〈 ثنا خواندن: (مصدر متعدی) [قدیمی] مدح خواندن؛ مدح کردن؛ ستایش کردن.〈 ثنا کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] مدح کردن؛ ستایش کردن.〈 ثنا گستردن: (مصدر متعدی) [قدیم...
-
سنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) sanā گیاهی گرمسیری با برگهای باریک، گلهای کبود یا زردرنگ و دانههای ریز که بلندیش تا ۶۰ سانتیمتر میرسد و برگ آن ملین و مسهل است و بهصورت دمکرده، پودر و قرص به کار میرود. برای درمان تنگینفس، قولنج و سیاتیک به کار میر...
-
سنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سناء] [قدیمی] sanā ۱. ضیا؛ روشنایی؛ روشنی؛ فروغ.۲. رفعت؛ بلندی.
-
سنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: sénat] (سیاسی) senā مجلسی که در کنار مجلس شورا در برخی از کشورها، به امر قانونگذاری میپردازد.
-
جستوجو در متن
-
باری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بارِئ] bāri خالق؛ آفریدگار؛ آفریننده: ◻︎ دو چشم از پی صنع باری نکوست / ز عیب برادر فروگیر و دوست (سعدی: ۱۷۳).