کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صندوقچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صندوقچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی، مصغرِ صندوق] sandu(o)qče صندوق کوچک.〈 صندوقچهٴ سِر: [مجاز] آنکه راز کسی را میداند ولی آن را نگه میدارد و فاش نمیکند؛ رازدار.
-
جستوجو در متن
-
قماطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قِمَطر] [قدیمی] qamāter صندوقچه.
-
خاشکدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xāšakdān ۱. صندوقچهای که در آن اشیای خردهریزه میگذاشتند.۲. صندوقچهای که دکانداران در آن پول میریختند.
-
مجری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] mejri صندوق کوچک فلزی یا چوبی؛ صندوقچه.
-
جاشدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جاشکدان، چاشکدان، چاشدان› jāšodan ۱. جای ریختن غله؛ انبار غله.۲. صندوقچه؛ صندوق نان.
-
صوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] se(a,o)vān هرنوع محفظۀ نگهداری اشیا، مانند جامهدان یا صندوقچه.
-
درج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَدراج] [قدیمی] dorj جعبۀ کوچکی که در آن جواهر و زینتآلات زنانه یا عطر و چیزهای خوشبو بگذارند؛ صندوقچه.
-
سفط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمع: اَسفاط] [قدیمی] safat ۱. جامهدان که از برگ یا شاخۀ درخت بافته باشند.۲. سبد؛ زنبیل.۳. صندوقچه؛ جعبه.
-
طبله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طبلَة] ‹طبلک› [قدیمی] table ۱. طبل کوچک.۲. صندوقچه، قوطی، یا ظرفی از چوب یا شیشه که در آن عطر نگهداری میکردند: ◻︎ طبلهٴ عطار است گویی در میان گلستان / تخت بزّاز است گویی در میان لالهزار (امیرمعزی: ۲۰۳).