کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صناعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صناعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صَناعَة و صِناعَة، جمع: صِناعات و صنائِع] [قدیمی] sa(e)nā'at ۱. هنر.۲. کار و پیشهای که در آن تفکر و مهارت لازم باشد؛ پیشه.۳. علم متعلق به کیفیت عمل مانند منطق.۴. = صنعت
-
جستوجو در متن
-
خارصینی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: خارچینی] (شیمی) [قدیمی] xārsini از اجساد صناعت کیمیا؛ روی.
-
حرفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حرفَة، جمع: حِرَف] ‹حرفت› herfe پیشه؛ صناعت؛ کسبوکار.
-
تولید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَولید] to[w]lid ۱. چیزی را از چیز دیگر بهوجود آوردن؛ زایاندن.۲. (اقتصاد) حاصل کردن چیزی از طریق زراعت یا صناعت.۳. (اقتصاد) مقدار کالای تهیهشده.
-
صناعات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صَناعَة و صِناعَة] [قدیمی] sa(e)nā'āt = صناعت〈 صناعات خمس (پنجگانه): (منطق) مجموع صنعتهای برهان، جدل، خطابه، مغالطه، و شعر.
-
صنایع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صنائع] sanāye' ۱. [جمعِ صِناعَة] = صناعت۲. [جمعِ صَنیعَة] = صنیعه〈 صنایع مستظرفه: [قدیمی] هنرهای زیبا مانند نقاشی، مجسمهسازی، منبتکاری.