کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صِلَة] ‹صلت› sele ۱. با دادن مالی به کسی احسان کردن.۲. (اسم) عطیه؛ احسان.۳. (اسم) جایزه.۴. (اسم) [قدیمی] مالی که پادشاهان در مقابل سرودن شعر به شعرا میبخشیدند.〈 صلهٴ رحم:۱. دیدوبازدید و احوالپرسی از خویشاوندان.۲. نیکی و احسا...
-
واژههای همآوا
-
صلت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] salt تیز؛ بران.
-
صلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: صلة] [قدیمی] selat = صله
-
جستوجو در متن
-
صلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صِلَة] [قدیمی] selāt = صله
-
صلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: صلة] [قدیمی] selat = صله
-
جایزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جائزَة، مؤنثِ جائز، جمع: جوائز] jāy(')eze عطیهای که به برندۀ مسابقه یا به کسی که کار خوبی انجام داده باشد بدهند؛ صله؛ عطیه؛ پاداش.
-
فغیاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بغیاز› [قدیمی] faqyāz ۱. عطا؛ بخشش؛ انعام؛ شاگردانه: ◻︎ به هر طریق که خواهی همیشه مال دهد / به بخشش و به صله، خیر و صدقه و فغیاز (ابوالعباس: صحاحالفرس: فغیاز).