کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صلاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] salāh ۱. مصلحت.۲. نیکوکار شدن.۳. [مقابلِ فساد] خیر؛ نیکی.۴. [قدیمی] نیک شدن؛ نیکو شدن.
-
واژههای مشابه
-
صلاح اندیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] salāh[']andiš خیراندیش؛ خیرخواه.
-
صلاح اندیشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] salāh[']andiši خیراندیشی؛ مصلحتجویی.
-
واژههای همآوا
-
سلاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَسلِحَة] (نظامی) selāh هر آلتی که در جنگ به کار برود؛ آلت جنگ.
-
سلعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سِلعَة و سَلْعَة، جمع: سَلَعات و سِلاع] (پزشکی) [قدیمی] sa(e)l'e جوش؛ دمل؛ تودهای که در زیر پوست بدن پیدا شود.
-
سلعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سلعَة، جمع: سِلَع] [قدیمی] sel'e متاع؛ کالای تجارتی.
-
صلعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صلعَة] [قدیمی] sol'e, sala'e ۱. جلو سر.۲. جلو سر که موهایش ریخته باشد.
-
جستوجو در متن
-
خیریت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خَیریَّة] xeyriy[y]at نیکو بودن؛ صلاح.
-
مصلحت اندیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] masla(e)hat[']andiš آنکه به خیر و صلاح خود یا دیگری بیندیشد.
-
مصلحت بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] masla(e)hatbin آنکه خیر و صلاح را در نظر میگیرد.
-
صلاحدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی. فارسی] salāhdid صلاح دیدن؛ مصلحت دیدن.
-
مصلحت دید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] masla(e)hatdid صلاحدید؛ آنچه خیر و صلاح بهنظر آید: ◻︎ مصلحتدید من آن است که یاران همه کار / بگذارند و خم طرۀ یاری گیرند (حافظ: ۳۷۶).