کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صعو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ساو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سا› [قدیمی] sāv آنچه در قدیم پادشاهان قوی از پادشاهان ضعیف یا شکستخورده میگرفتند؛ باج؛ خراج: ◻︎ چنان بد که هرسال یک چرم گاو / ز کاول همی خواستی باژوساو (فردوسی: ۵/۴۴۴).
-
ساو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sāv ۱. (زمینشناسی) = سان۴۲. ‹ساوه› خردۀ زر؛ زر سوده و ریزهریزه.۳. زر خالص.۴. (صفت) خالص: ◻︎ باد را کیمیای سوده که داد / که از او زر ساو گشت گیا (فرخی: ۳).