کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صعب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صعب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sa'b [قدیمی]۱. دشوار؛ سخت.۲. شدید.٣. قوی؛ نیرومند.٤. بامهابت؛ باوقار.٥. گران؛ ناخوشایند.٦. (قید) زیاد؛ بسیار.
-
واژههای مشابه
-
صعب الحصول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sa'bolhosul = صعبالوصول
-
صعب العبور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sa'bol'obur راهی که از آن بهسختی عبور میکنند.
-
صعب العلاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: صعبالعِلاج] sa'bol'e(a)lāj مرضی که بهسختی معالجه میشود.
-
صعب القیاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sa'bolqiyād آنکه بهسختی رام و فرمانبردار شود.
-
صعب الوصول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sa'bolvosul آنچه بهسختی بهدست آید.
-
واژههای همآوا
-
صاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] sāb ۱. گیاهی شیردار و تلخ.۲. هر درخت یا گیاهی که وقتی شاخه یا برگ آن را بشکنند، مادهای شیرمانند از آن خارج شود.
-
جستوجو در متن
-
دشواریاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] došvāryāb آنچه بهسختی به دست آید؛ صعبالحصول؛ صعبالوصول؛ دشواررس.
-
صعبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: صعبَة] [قدیمی] sa'be = صعب
-
اصعب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'as'ab صعبتر؛ سختتر؛ دشوارتر.
-
دشواررو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] došvārro[w] راهی که عبور از آن دشوار باشد؛ صعبالعبور.
-
کالفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کالفه› [قدیمی] kālofte آشفته؛ پریشانحال: ◻︎ تو را علت جهل کالفته کرد / کزاین صعبتر نیست چیز از علل (ناصرخسرو: ۴۶۲).