کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صراحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صراحی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: صراحیَة] [قدیمی] sorāhi ظرف شیشهای یا بلوری شکمدار و دهان تنگ که در آن شراب مینوشیدند؛ ظرف شراب؛ تنگ شراب: ◻︎ به زبان صراحی و لب جام / هاتف صبح را جواب دهید (خاقانی: ۵۹۴).
-
جستوجو در متن
-
قنینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قنیّنَة، جمع: قَنانّی] [قدیمی] qen[n]ine ظرف شراب؛ صراحی.
-
چهارگوشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چارگوشی› [قدیمی] ča(ā)hārguši ۱. نوعی صراحی چهارپهلو.۲. سبویی که چهاردسته داشته باشد.
-
بط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بطّ] [قدیمی] bat[t] ۱. (زیستشناسی) = مرغابی۲. ظرف شرابی که به شکل مرغابی ساخته میشد؛ صراحی.
-
نول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nul ۱. گرداگرد دهان.۲. منقار پرنده.۳. لولۀ صراحی.
-
ایاغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹ایاغه› [قدیمی] 'ayāq پیالهای که در آن شراب بخورند؛ جام؛ ساغر؛ ساتگین: ◻︎ یکی چو بادهپرستان صراحی اندر دست / یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ (حافظ: ۱۰۱۸).
-
کلاجو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلاجوی› [قدیمی] kalāju ۱. پیالۀ شراب؛ کاسه.۲. [مجاز] شراب: ◻︎ هان تا ندهی گوش به آواز دف و چنگ / هان تا نکنی رای صراحی و کلاجو (عمید لوبکی: مجمعالفرس: کلاجو).
-
سبزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ سبز] [قدیمی] sabzak ۱. سبزه؛ گیاه سبز.۲. صراحی که از شیشۀ سبز ساخته شده باشد.۳. بنگ: ◻︎ گفتا نشانه هست ولیکن تو خیرهای / کآن کس که بنگ خورد، دهد مغز او دوار ـ ز اندیشه و خیال فروروب سینه را / سبزک بنه ز دست و نظر کن به سبزهزار (مولوی۲:...