کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدمه دیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گزند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vizand] gazand ۱. آسیب؛ آزار.۲. آفت.۳. رنج.۴. چشمزخم.〈 گزند خوردن: (مصدر لازم) آسیب دیدن.〈 گزند دیدن: (مصدر لازم) [قدیمی] آسیب دیدن؛ صدمه دیدن.〈 گزند رساندن: (مصدر متعدی) [قدیمی] آسیب رساندن؛ صدمه زدن.〈 گزند رسان...
-
ضرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zarb ۱. زدن؛ کوبیدن.۲. کتک زدن.۳. (اسم) (موسیقی) ریتم.۴. سکه زدن.۵. (اسم، اسم مصدر) (ریاضی) از چهار عمل اصلی حساب، عبارت از تکرار کردن عددی در عدد دیگر برای بهدست آوردن عددی که چند برابر آن است. Δ عدد اول را مضروب و عدد دوم ...
-
رنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ranĵ] ranj ۱. حالت ناخوشایند در انسان یا حیوان بر اثر درد، خستگی، و مانند آن.۲. [قدیمی] بیماری؛ مرض.۳. [قدیمی] صدمه؛ ضربه؛ آسیب.۴. [قدیمی] زحمت؛ سختی و مشقت ناشی از کاروکوشش: ◻︎ نهگشت زمانه بفرسایدش / نه آن رنج و تیمار بگزایدش (فردوسی...