کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدفناز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صدف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) sadaf ۱. نوعی جانور نرمتن آبزی که بدنش در یک غلاف سخت جا دارد و در بعضی انواع آن مروارید پرورش مییابد.۲. پوشش آهکی و سخت این جانور.〈 صدف صدوچهاردهعقد: [قدیمی، مجاز] قرآن مجید که صدوچهارده سوره دارد.〈 صدف آتشین (...
-
ناز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nāz ۱. عشوه؛ کرشمه؛ لطف.۲. (صفت) [عامیانه] زیبا؛ خوشگل.۳. فخر.۴. (اسم مصدر) نوازش.۵. (اسم مصدر) رفاه؛ آسایش.〈 ناز شست: [عامیانه، مجاز]۱. پولی که کسی به سبب هنری که نشان داده از کسی بگیرد.۲. پولی که در قدیم مٲمور دولت برای کاری که انجام داد...
-
صدف وار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sadafvār مانند صدف؛ همچون صدف: ◻︎ صدفوار باید زبان درکشیدن / که وقتی که حاجت بُوَد و دُر چکانی (سعدی۲: ۵۹۱).
-
صدف وش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sadafvaš صدفگون؛ صدفسان؛ مانند صدف؛ به کردار صدف.