کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صدری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به صدر) [عربی. فارسی] sadri ۱. مربوط به سینه.۲. (صفت نسبی، اسم) (زیستشناسی) نوعی برنج مرغوب ایرانی.۳. (اسم) (موسیقی) گوشهای در آواز افشاری.
-
جستوجو در متن
-
آنژین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: angine] (پزشکی) 'ānžin نوعی بیماری که با درد، ورم گلو، سرخشدن و تورم لوزهها، زکام، سردرد شدید، تب، درد استخوان، و کوفتگی بدن همراه است.〈 آنژین صدری: (پزشکی) حملۀ شدید و موقتی قلبی به سبب نرسیدن خون به عضلات قلب در هنگام هیج...
-
قفسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] qafase ۱. وسیلهای بهصورت طبقهطبقه برای گذاشتن کتاب یا چیزهای دیگر.۲. آنچه مانند قفس باشد.〈 قفسهٴ سینه: (زیستشناسی) قسمت بالای بدن انسان از زیر گردن تا بالای شکم شامل دندهها که قلب و ریتین در آن قرار دارد؛ قفس سینه؛ صندوق...
-
برنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ورنج، گرنج، برنگ› (زیستشناسی) berenj ۱. دانهای سفیدرنگ، از خانوادۀ غلات، و سرشار از نشاسته که بهصورت پخته خورده میشود.۲. گیاه یکسالۀ این دانه با برگهای باریک که در نواحی مرطوب میروید.〈 برنج چمپا: نوعی برنج نامرغوب با نشاستۀ زیاد.&...
-
حجاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hejāb ۱. چادر.۲. روپوش؛ روبند.۳. (تصوف) آنچه حائل و مانع میان طالب و مطلوب باشد و مانع تجلی حقایق شود.۴. [قدیمی] پرده.۵. [قدیمی، مجاز] آنچه مانع بین دو چیز دیگر باشد.〈 حجابالغره (غرت): [قدیمی، مجاز] حیرت و سرگردانی.〈 حجاب ظلما...