کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صحيح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صحیح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sahih ۱. تندرست؛ سالم.۲. [مجاز] بیعیبونقص؛ درست؛ فاقد اشتباه.
-
صحیح البنیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: صحیحالبِنیَة] [قدیمی] sahiholbonye تندرست؛ سالم.
-
صحیح العمل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sahihol'amal درستکار؛ درستکردار.
-
صحیح المزاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sahiholme(a)zāj تندرست؛ سالم.
-
جستوجو در متن
-
اصحا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: اصحّاء، جمعِ صحیح] [قدیمی] 'asehhā = صحیح
-
صحاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صحیح] [قدیمی] sehāh = صحیح
-
صحائح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صحیح] [قدیمی] sahā'(y)eh = صحیح
-
مصحح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mosahhah صحیحشده؛ درستشده.
-
راستر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ راستتر] [عامیانه] rāstar صحیحتر؛ درستتر.
-
چهارده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چارده› (ریاضی) ča(ā)hārdah عدد صحیح بین سیزده و پانزده؛ «۱۴».
-
اصح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'asah[h] ۱. صحیحتر؛ درستتر؛ راستتر.۲. سالمتر.
-
نجیح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] najih ۱. درست؛ صحیح.۲. پیروز؛ شکیبا.
-
سقیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: سِقام و سُقَماء] [قدیمی] saqim ۱. [مقابلِ صحیح] نادرست.۲. مریض؛ بیمار.
-
تصحیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tashih ۱. اغلاط نوشته یا کتابی را گرفتن و آن را بیغلط کردن.۲. صحیح کردن؛ درست کردن.