کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صحنهپردازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صحنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صحنَة] sahne ۱. (سینما، تئاتر) محل نمایش در تماشاخانه؛ سن.۲. جای وسیع.۳. زمین هموار.
-
قصه پردازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qessepardāzi داستانسرایی؛ قصهگویی.
-
عبارت پردازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] ebāratpardāzi آنکه بیشتر از معنی به ترکیب الفاظ و کلمات میپردازد.
-
صحنه ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] (سینما، تئاتر) sahnesāz سازندۀ صحنه؛ کسی که صحنه را برای نمایش آماده سازد.
-
صحنه سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] sahnesāzi ۱. (سینما، تئاتر) شغل و عمل صحنهساز.۲. [مجاز] ایجاد وضع و حالتی دروغی و ساختگی برای جلب توجه دیگران.