کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صحاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صحاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] sahhāf ۱. کسی که کتاب را تهبندی و جلد میکند؛ آنکه شغلش صحافی است.۲. [قدیمی] کسی که در خواندن صحیفه خطا کند.۳. [قدیمی] کتابفروش.
-
صحاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صَحفَة] [قدیمی] sehāf = صحفه
-
جستوجو در متن
-
شیرازه بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) širāzeband صحّاف که کتاب را تهدوزی میکند و شیرازه میبزند؛ شیرازهزن؛ شیرازهکش.
-
شیرازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) širāze تهبندی کتاب و دفتر؛ حاشیۀ باریکی که صحّاف با ابریشم رنگین پس از تهدوزی کتاب در بالا و پایین آن میدوزد.
-
صحافی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] sahhāfi ۱. شغل و عمل صحاف؛ تهبندی و جلد کردن کتاب.۲. (اسم) مکانی که این کار در آن انجام میشود.