کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبح روان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چل صبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] čelsobh =چهلصبح
-
چهل صبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] ‹چلصبح› [قدیمی] čehelsobh ۱. به عقیدۀ قدما، چهلصباح که در آن تخمیر طینت آدم شده است؛ چهلصباحی که گل آدم تخمیر شد.۲. چهلصبح یا چهلروز که برای عبادت و ریاضت اختصاص میدهند.
-
صبح آسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sobh[']āsā ۱. مانند صبح.۲. [مجاز] روشن.
-
صبح بام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] sobhbām بامداد؛ صبح زود: ◻︎ هرچه دهد مشرقی صبحبام / مغربی شام ستاند به وام (نظامی: لغتنامه: صبحبام).
-
صبح خوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] sobhxān ۱. ویژگی مرغی که هنگام صبح آواز میخواند.۲. (اسم، صفت فاعلی) (زیستشناسی) [مجاز] بلبل: ◻︎ چه حالت است که گل در سحر نماید روی / چه آتش است که در مرغ صبحخوان گیرد (حافظ: ۱۰۳۵).
-
صبح خیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] sobhxiz کسی که صبح زود از خواب برمیخیزد؛ سحرخیز.
-
صبح رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹صبحروی› [قدیمی، مجاز] sobhru سپیدرو؛ سپیدچهره؛ کسی که چهرهاش مانند صبح روشن و درخشان است.
-
صبح فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sobhfām ۱. صبحرنگ؛ بهرنگ صبح.۲. [مجاز] سپید؛ روشن.
-
صبح فش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹صبحوش› [قدیمی] sobhfaš مانند صبح؛ همانند صبح.
-
صبح نشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sobhnešin ۱. صبحخیز؛ سحرخیز.۲. [مجاز] عابد سحرخیز.
-
صبح وار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sobhvār ۱. صبحمانند؛ مانند صبح؛ همانند صبح: ◻︎ خیز و مکن پردهدری صبحوار / تا چو شبت نام شود پردهدار (نظامی۱: ۵۶).۲. [مجاز] سپید و روشن
-
صبح وش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sobhvaš صبحمانند؛ مانند صبح؛ سپید و روشن.