کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاعقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صاعقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صاعقَة] (فیزیک) sā'eqe نوری که بر اثر اصطکاک یا انفجار ابرها در آسمان دیده میشود؛ برق؛ آذرخش.
-
واژههای همآوا
-
سائقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سائقَة، مؤنثِ سائق] sā'eqe = سایق
-
جستوجو در متن
-
صواعق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صاعِقَه] [قدیمی] savā'eq = صاعقه
-
بیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bir ۱. صاعقه؛ رعدوبرق.۲. طوفان.
-
آذرخش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آدرخش، درخش› (فیزیک) 'āzaraxš برق؛ صاعقه: ◻︎ نباشد زاین زمانه بس شگفتی / اگر بر ما ببارد آذرخشا (رودکی: ۵۱۹).
-
ابرنجک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ارتجک› [قدیمی] 'abranjak برق؛ رعدوبرق؛ صاعقه: ◻︎ صحرای بینبات پر از خشکی / گویی که سوختهست به ابرنجک (دقیقی: ۱۰۳).
-
برق گیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] barqgir میلهای فلزی که بر بام ساختمانهای بلند نصب میشود تا برق حاصل از صاعقه را با سیمی که به آن متصل شده به زمین منتقل کند و مانع حریق شود.
-
کائنات
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمعِ کائنه] kā'(y)enāt تمام موجودات جهان.〈 کائنات جو: هر حادثه که در فضا رخ میدهد، از قبیل رعدوبرق، صاعقه، برف، و طوفان.
-
صعقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صعقَة] [قدیمی] sa'qe ۱. بیهوش شدن از شدت ترس یا از شنیدن صدای هولانگیز؛ بیهوشی.٢. (اسم) = صاعقه
-
آثار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَثَر] 'āsār نشانهها.〈 آثار عِلوی: [قدیمی] پدیدههای هواشناسی، مانند رعدوبرق، صاعقه، باران، برف، و باد؛ کائناتِ جَو.〈 آثار سِفلی: پدیدههای زمینشناسی، مانند چشمهها، آتشفشانها، کوهها، و معادن.
-
آذرگشسب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ātūrgušasp، مخففِ آذرگشنسب] ‹آذرگشسپ› [قدیمی، مجاز] 'āzargošasb آتش جهنده؛ برق؛ صاعقه: ◻︎ یکی نیزه زد همچو آذرگشسپ / ز کوهه ببردش سوی یال اسپ (فردوسی: ۲/۳۹۰). Δ دراصل، نام یکی از سه آتشکدۀ بزرگ و معروف عهد ساسانیان بوده است که...
-
ابا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [پهلوی: apāk] [قدیمی] 'abā = با۱: ◻︎ ابا هرکه پیمان کنم بشکنم / بَرو بیخ رادی به خاک افکنم (فردوسی: ۸/۲۳۶ حاشیه)، ◻︎ ابا برق و با جستن صاعقه / ابا غلغل رعد در کوهسار (رودکی: ۵۰۱).
-
نماز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: namač] namāz ۱. (فقه) عبادت مخصوص و واجب مسلمانان که شامل اقامه و حمد و سوره و ذکر تسبیحات واجبئ است و پنج بار در شبانهروز به جا میآورند.۲. (اسم مصدر) پرستش؛ نیاز؛ سجود؛ بندگی و اطاعت.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] تعظیم کردن در مقابل کسی.&lan...