کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صائم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صائم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sā'em روزهگیر؛ روزهدار.
-
واژههای مشابه
-
صائم الدهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sā'emoddahr کسی که تمام روزهای سال را روزه بگیرد.
-
جستوجو در متن
-
روزه دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ruzedār کسی که روزه گرفته؛ روزهگیر؛ صائم.
-
صیام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] siyām ۱. روزه گرفتن؛ روزه داشتن؛ روزه.۲. (اسم) [عربی، جمعِ صائم] = صائم
-
قائم اللیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qā'emolleyl شبخیز؛ شبزندهدار: قائماللیل و صائمالنهار.
-
روده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rot, rōtīk] (زیستشناسی) rude قسمت لولهایشکل دستگاه گوارش مهرهداران که بین معده و مخرج قرار دارد و عمل هضم و جذب در آن کامل میشود.〈 رودۀ باریک: (زیستشناسی) از قسمتهای دستگاه گوارش که پس از معده قرار دارد و شامل دوازدهه، رودۀ...