کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیشه خوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شیشه باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šišebāz حیلهگر؛ مکار؛ حقهباز؛ شعبدهباز.
-
شیشه بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) šišebor کسی که پیشهاش بریدن شیشه و جا دادن آن میان در و پنجره است.
-
شیشه کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) šišekār شیشهگر؛ شیشهساز؛ کسی که شیشه میسازد یا آلات و ادواتی از شیشه درست میکند.
-
شیشه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šišekāri ۱. شغل و عمل شیشهکار.۲. تزیین دیوار یا سقف خانه با قطعههای کوچک شیشه.
-
شیشه گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) šišegar ۱. کسی که شیشه میسازد.۲. آنکه آلات و ادوات و ظروفی از شیشه درست میکند.
-
شیشه گرخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šišegarxāne کارخانۀ شیشهسازی؛ کارگاه یا کارخانهای که در آنجا آلات و ادوات و ظروفی از جنس شیشه درست میکنند.
-
شیشه گردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] šišegardān حیلهگر؛ مکار؛ حقهباز؛ شعبدهباز؛ شیشهباز.
-
شیشه گردن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šišegardan ابله؛ احمق؛ بیعقل.
-
شیشه گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šišegari شغل و عمل شیشهگر.