کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گپ شیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gapšir گیاهی که از آن شیرخشت میگیرند.
-
گیاه شیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] giyāhšir = گیاشیر
-
شیر یا خط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] širyāxat نوعی قمار که بهوسیلۀ سکه که در دو طرف آن شکل شیر و خط است صورت میگیرد.
-
جستوجو در متن
-
دایگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [پهلوی: dāyakih] dāyegi شیر دادن و پرستاری کودک؛ شغل و عمل دایه؛ دایهگری.〈 دایگی کردن: (مصدر متعدی) دایه بودن؛ شیر دادن به کودک و پرستاری کردن او.
-
فطام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] fetām ۱. از شیر گرفتن کودک.۲. [مجاز] جدا کردن چیزی از چیز دیگر.
-
دایگانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [پهلوی: dāyakānih] [قدیمی] dāyegāni شیر دادن و پروردن کودک؛ دایگی؛ دایگی کردن؛ دایه بودن.
-
تنشیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanšif ۱. خشک کردن آب یا رطوبت چیزی.۲. خشک شدن شیر در پستان.
-
ترشیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarših ۱. اندکاندک شیر دادن مادر به بچه تا قدرت مکیدن پیدا کند.۲. لیسیدن چرک و ریم نوزاد آهو بهوسیلۀ مادهآهو.۳. پروردن و ادب کردن و آماده کردن.۴. خود را داوطلب کاری یا مقامی کردن.
-
رمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ramidan رم کردن؛ ترسیدن و گریختن: ◻︎ نتابد سگ صید روی از پلنگ / ز روبه رمد شیر نادیدهجنگ (سعدی۱: ۷۵).
-
پاستوریزاسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: pasteurisation] pāstorizāsiyon عمل حرارت دادن به شیر و بعضی مایعات دیگر بنا بر اصول علمی پاستور برای نابود ساختن باکتریهای آن؛ پاستوریزه کردن.
-
غریو
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ غریویدن) qariv ۱. = غریویدن۲. (اسم) فریاد؛ خروش؛ بانگ بلند.۳. (اسم) بانگ و فریاد از روی خشم: ◻︎ تهمتن چو بشنید گفتار دیو / برآورد چون شیر جنگی غریو (فردوسی: ۳/۲۹۶).〈 غریو برآوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] =〈 غریو کردن〈 غریو برکش...
-
فاسد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] fāsed ۱. غیرقابل استفاده؛ گندیده؛ عفونتکرده: شیر فاسد، دندان فاسد.۲. فاقد هنجارهای انسانی یا مذهبی: اخلاق فاسد.۳. (اسم، صفت) آن که برخلاف معیارهای اخلاقی یا اجتماعی زندگی میکند؛ منحرف.۴. معیوب.۵. [قدیمی] نادرست؛ باطل.〈 فاسد شدن: (...
-
پنیرمایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) panirmāye مایهای که برای تهیه کردن پنیر از معدۀ پستانداران جوانی که هنوز شیر میخورند یا داروهای دیگر درست میکنند. Δ چوپانان پستاندار نوزادی که هنوز علف نخورده را میکُشند و شکمبهاش را درمیآورند و مقداری شیر در آن میریزند و آویزان می...
-
ستیهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹استیهیدن، ستهیدن، ستیزیدن› [قدیمی] setihidan ۱. لجاج کردن.۲. گردنکشی.۳. نافرمانی کردن: ◻︎ در کارها بتا «ستهیدن» گرفتهای / گشتم ستوه از تو من از بس که بستهی (ابوشعیب: شاعران بیدیوان: ۱۶۶)، ◻︎ به دشت نبرد آن هزبر دلیر / سکیزد چو گور و س...