کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیر و شکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گپ شیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gapšir گیاهی که از آن شیرخشت میگیرند.
-
گیاه شیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] giyāhšir = گیاشیر
-
جستوجو در متن
-
پودینگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: pudding] puding نوعی شیرینی که با شیر، شکر، تخممرغ، و آرد درست کنند.
-
شیربرنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šireberenj خوراکی که از شیر، برنج، شکر، و گلاب تهیه میشود؛ شیربا؛ گرنجبشیر.
-
کیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: cake] keyk نوعی شیرینی که از آرد، تخممرغ، شیر، شکر، و مانندِ آن تهیه میشود.
-
شکلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chocolat] ‹شکلا› šokolāt نوعی شیرینی که با شیر، شکر، کاکائو، و افزودنیهای دیگر درست میکنند.
-
فرنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [لاتینی] fer[e]ni خوراکی رقیق که با آرد برنج یا نشاسته، شیر، شکر، گلاب، و هل تهیه میشود.
-
دیگچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ دیگ] digče ۱. دیگ کوچک.۲. نوعی خوراک که با شیر و برنج و شکر و گلاب طبخ میکنند. Δ بیشتر برای نذری درست میکنند.
-
بستنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bastani ۱. نوعی خوراک منجمد که از شیر، شکر، تخممرغ، و مواد دیگر تهیه میشود.۲. (صفت) [قدیمی] قابل بستن؛ درخور بستن.
-
یخ دربهشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹یختربهشت› yaxdarbehešt ۱. نوشیدنی تهیهشده از یخ کوبیدهشده و شربت آلبالو، لیمو و امثال آنها.۲. خوراکی که از شیر، شکر، نشاسته، و گلاب تهیه کرده و پس از سرد شدن به شکل لوزی یا شکل دیگر میبرند.
-
آبکامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābkāme ۱. نانخورشی که از شیر و ماست و بعضی چیزهای دیگر درست کنند: ◻︎ هزار شکر که با تلخ و شور خود ای چرخ / نهایم منتظر شهد و آبکامهٴ تو (مؤمن استرآبادی: لغتنامه: آبکامه).۲. گندم یا جو یا نان خشک که در آب یا شیر یا ماست بخیسانند ...
-
کرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: crème] kerem ۱. رنگ سفید مایل به زرد؛ نخودی.۲. (پزشکی) مادۀ نیمهجامد خمیری و چرب مرکب از چند ماده که روی پوست مالیده میشود و مصرف دارویی، آرایشی، و بهداشتی دارد.۳. مایع غلیظی شامل شیر یا خامه، شکر، زردۀ تخممرغ، و مواد خوشبوکننده ک...