کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیرینک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیرینک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ شیرین] ‹شیرینه، شیرونه، شیرونک› [قدیمی] širinak ۱. (پزشکی) جوشهای ریزی که بیشتر روی پوست بدن کودکان تولید میشود؛ زردزخم.۲. (زیستشناسی) = دبق
-
جستوجو در متن
-
شیرونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] širune = شیرینک
-
شیرینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] širine = شیرینک
-
دبق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] debq ۱. = سپستان۲. مادۀ چسبناکی که از میوۀ سپستان به دست میآید؛ مویزه؛ مویزک عسلی؛ مویزج عسلی؛ شیرینک؛ داروش؛ دارواش.