کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیره کسی را کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ارده شیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ardešire حلواارده.
-
شیره خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شیرهکشخانه، شیرکخانه› [منسوخ] širexāne ۱. جایی که در آن شیرۀ تریاک میکشند.۲. میخانه.
-
جستوجو در متن
-
اتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] 'otu وسیلهای فلزی که با برق یا زغال گرم میشود و با آن چروکهای لباس یا پارچه را برطرف میکنند.〈 اتو زدن (کردن، کشیدن): (مصدر متعدی) کشیدن اتوی داغ بر روی جامه یا پارچه که چروکهای آن هموار شود.
-
کشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹کشانیدن› ka(e)šāndan چیزی یا کسی را به طرفی کشیدن و بردن.
-
بغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) baqal ۱. پهلو؛ کنار.۲. آغوش؛ بر.〈 بغل زدن: (مصدر متعدی)۱. بغل گرفتن.۲. کسی را دودستی در آغوش کشیدن.〈 بغل کردن: (مصدر متعدی) کسی را در آغوش گرفتن.〈 بغل گشودن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. آغوش باز کردن.۲. دستها را از هم باز کردن برای در...
-
نشف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] našf به خود کشیدن و فروکشیدن آب یا رطوبت چیزی، مثل به خود کشیدن جامه عرق بدن را و به خود کشیدن حوض یا زمین آب را.
-
افیونی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] 'afyuni کسی که عادت به خوردن یا کشیدن تریاک دارد؛ تریاکی.
-
اتوکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [روسی. فارسی] 'otukeš کسی که کارش اتو کشیدن لباس است.
-
وافوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی. فارسی] vāfuri کسی که عادت به کشیدن تریاک دارد.
-
برکشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) barke(a)šidan ۱. بالا کشیدن؛ بالا بردن.۲. بیرون آوردن.۳. تربیت کردن.۴.پروردن.۵. کسی را ترقی دادن و بر مرتبۀ او افزودن.
-
منت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: منّة، جمع: مِنَن] mennat ۱. نیکویی و احسانی را که شخص دربارۀ کسی کرده به یاد او آوردن و به رخ وی کشیدن.۲. [قدیمی] نیکویی؛ احسان.
-
سخت کمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] saxtkamān ۱. کسی که کمان سخت و محکم را بکشد.۲. آنکه در کشیدن کمان و تیراندازی مهارت داشته باشد؛ تیرانداز ماهر و پرزور.
-
صلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] salb ۱. مصلوب کردن؛ به دار آویختن؛ به دار زدن؛ کسی را بر دار کشیدن.۲. درآوردن چربی و مغز استخوان.۳. بریان کردن گوشت.
-
سروکیسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه] sor[o]kise کیسه کشیدن به بدن در حمام.〈 سروکیسه کردن: (مصدر لازم) [عامیانه]۱. کیسه کشیدن به بدن در حمام.۲. [مجاز] با فریب و چاپلوسی پولی را از کسی گرفتن؛ اخاذی کردن.