کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیرآبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شیرابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) širābe مایعی که در ساقۀ بعضی از گیاههان وجود دارد.
-
واژههای همآوا
-
شیرابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) širābe مایعی که در ساقۀ بعضی از گیاههان وجود دارد.
-
جستوجو در متن
-
صبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صَبِر] (زیستشناسی) [قدیمی] sabr گیاهی از خانوادۀ سوسنها با برگهای بلند، شیرابهای زرد و تلخ که مصرف دارویی دارد.
-
پرخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پره› (زیستشناسی) perex درختچهای خودرو که در بیابانهای گرم اطراف بندرعباس، لار و چابهار میروید و شیرابهای دارد که به کار ساختن کائوچو میخورد.
-
کائوچو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: caoutchouc] ‹کائوچوک› kā'u(e)ču ۱. (زیستشناسی) مادهای نرم که از شیرابۀ گیاه فیکوس تهیه میشود و در صنعت برای ساخت اشیای گوناگون به کار میرود.۲. [منسوخ] هر یک از مواد پلاستیکی شکننده.
-
فرفیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹فربیون، افربیون، ابرفیون، ابربیون› (زیستشناسی) farfiyun گیاهی علفی با برگهای بلند، گلهای چتری، و ارتفاعی در حدود یک متر که شیرابهای سمّی دارد و در طب قدیم برای معالجۀ استسقا، قولنج، و عرقالنسا به کار میرفته.
-
ترنجبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: ترانگبین] ‹ترانگبین، ترنگبین، خارانگبین› (زیستشناسی) taranja(e)bin دارویی شبیه خردهنبات با طعم شیرین که از شیرابه یا شبنمی که بر روی شاخههای گیاهی به نام خارشتر جمع و منعقد میگردد تولید میشود. در طب به عنوان مسهل، مل...
-
تار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] ‹تاری، تارین، تال› (زیستشناسی) tār درختی بسیاربلند و تناور که در هندوستان میروید. برگهایش دراز و شبیه پنجۀ آدمی با ساقههای بلند. ثمر آن شبیه نارگیل و در میان آن دو یا چهار دانۀ پهن وجود دارد که آنها را درمیآورند و میخورند. شیرابه...
-
گل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gul] gol ۱. (زیستشناسی) اندام تولیدمثل گیاهان نهاندانه که پس از مدتی بهجای آن میوه بهوجود میآید و شامل کاسبرگ، گلبرگ، پرچم، و مادگی است: گل سیب، گل بادام.۲. (زیستشناسی) هریک از گیاهان بوتهای یا درختچهای کوچک با قسمتی شبیه اندام ...