کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بدعهدی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] bad'ahdi پیمانشکنی.
-
چروک
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارع چروکیدن) čoruk ۱. = چروکیدن۲. (اسم) چین و شکنی که در پارچه، لباس، یا پوست بدن پیدا میشود.
-
فقع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: فوگان، مخففِ فقاع] [قدیمی] foq' = فقاع: ◻︎ گه خمارم شکنی گه توبه / می نابی؟ فقعی؟ رمانی؟ (عراقی: ۲۹۰).
-
زنهارخواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] zenhārxāri بدعهدی؛ پیمانشکنی: ◻︎ ولیکن بود صحبت زینهاری / نکردند از وفا زنهارخواری (نظامی۲: ۳۰۰).
-
انتقاض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enteqāz ۱. شکستن عهدوپیمان؛ پیمانشکنی.۲. عودت زخم پس از بهبود یافتن.۳. باطل شدن طهارت بر اثر یکی از مبطلات.۴. پاره شدن.
-
اخم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اخمه› 'axm ۱. چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت، یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو میافتد.۲. ترشرویی.〈 اخم کردن: (مصدر لازم) چین و شکن انداختن بر پیشانی و ابرو هنگام نارضایتی، عصبانیت، یا فکر کردن.〈 اخموتخم: [عامیانه] خشم همراه...