کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکم و شیردان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فراخ شکم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] farāxšekam ویژگی آنکه شکم فراخ دارد؛ پرخور.
-
شکم بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šekamband کمربند پهنی از جنس پارچۀ ضخیم که برای جلوگیری از بزرگ شدن شکم میبندند.
-
شکم پاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] šekampāre = اسفرزه
-
شکم پایان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شکمپاییان› (زیستشناسی) šekampāyān جانورانی که بر روی ماهیچههای شکم خود میخزند.
-
شکم پرست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [مجاز] šekamparast ویژگی کسی که به خوردن غذاهای خوب علاقه دارد؛ شکمبنده.
-
شکم پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] šekamparvar شکمپرست؛ پرخور.
-
شکم خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹شکمخواره› [قدیمی، مجاز] šekamxār پرخور؛ بسیارخوار؛ شکمبنده.
-
شکم خوارگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] šekamxāregi پرخوری.
-
شکم دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) šekamdār ۱. [مجاز] پرخور.۲. ویژگی کسی که شکم بزرگ دارد.
-
شکم درد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) šekamdard درد شکم؛ دردی که به علتی در معده یا روده پیدا شود.
-
شکم ران
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šekamrān ۱. پرخور؛ شکمپرور.۲. (اسم) (طب قدیم) داروی مسهل.
-
شکم روش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (پزشکی) šekamraveš = اسهال
-
شکم روه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] šekamrave = شکمروش
-
شکم وار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šekamvār بهقدر یک شکم؛ بهاندازۀ یک خوراک: ◻︎ چرا از پی یک شکموار نان / گراینده باید به هر سو عنان (نظامی: ۱۰۹۶).
-
هم شکم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] hamšekam دو کودک که با هم از یک شکم زاییده شده باشند؛ دوقلو.