کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شکم گنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] šekamgonde ۱. کلانشکم؛ ویژگی آنکه شکمش بزرگ و برآمده باشد.۲. [مجاز] پرخور.
-
شکم وار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šekamvār بهقدر یک شکم؛ بهاندازۀ یک خوراک: ◻︎ چرا از پی یک شکموار نان / گراینده باید به هر سو عنان (نظامی: ۱۰۹۶).
-
هم شکم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] hamšekam دو کودک که با هم از یک شکم زاییده شده باشند؛ دوقلو.
-
جستوجو در متن
-
کناک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kanāk درد شکم؛ پیچش شکم.
-
عبدالبطن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی، مجاز] 'abdolbatn بندۀ شکم؛ شکمپرست.
-
اشکم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: aškom, šakamb] [قدیمی] 'eškam = شکم
-
جگرگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jegargāh جای جگر در شکم.
-
پرخواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹پرخوری› [قدیمی] porxāri شکمپرستی.
-
نستاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نستک› [قدیمی] nestāk پیچش شکم.
-
بادبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bādbor هر دارویی که نفخ شکم را برطرف میکند.
-
گلوبنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] ga(e)lubande پرخور؛ شکمپرست؛ بسیارخوار.
-
ماکول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] mākul شکمپرست؛ پرخور.
-
پرخوارگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] porxāregi پرخواری؛ پرخوری؛ شکمپرستی.
-
مغص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) [قدیمی] maqas درد شکم؛ پیچش روده.
-
شکمو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عامیانه، مجاز] šekamu شکمپرست؛ پرخور.