کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکلات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chocolat] ‹شکلا› šokolāt نوعی شیرینی که با شیر، شکر، کاکائو، و افزودنیهای دیگر درست میکنند.
-
جستوجو در متن
-
دراژه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dragé] derāže ۱. (پزشکی) نوعی قرص با روکشی از مواد قندی.۲. نوعی شکلات پوششدار شبیه قرص.
-
کاکائو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cacao] kākā'u(o) ۱. (زیستشناسی) درختی بومی مناطق گرمسیر با برگهای بیضی، چوب سرخرنگ، و میوههای دراز بیضیشکل به رنگ زرد یا سرخ و ناشکوفا.۲. دانههای سرخ یا زرد موجود در میوۀ این درخت که بعد از خشک شدن قهوهای میشوند.۳. گَردی ک...
-
قنادی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مٲخوذ از عربی. فارسی] qannādi ۱. پختن شیرینی؛ شیرینیپزی.۲. فروختن شیرینی؛ شیرینیفروشی.۳. (اسم) مغازهای که در آن شیرینی، خشکبار، شکلات، و مانند آن به فروش میرسد.
-
بسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [پهلوی: bastak] baste ۱. منجمد؛ فسرده.۲. سفتشده.۳. بندشده.۴. پیوسته به چیزی یا جایی.۵. کسی که با دیگری خویشی و قرابت دارد؛ خویش.۶. (اسم) لنگۀ بار، بقچه، و کیسه که در آن چیزی گذارده یا پیچیده باشند.۷. گرهخورده.۸. تعطیل: مغازهها بسته بو...